تو را دوست دارم
چون نان و نمک
چون لبان گر گرفته از تب
که نيمه شبان در التهاب قطره اي آب
بر شير آبي بچسبد!
چون دقايق شک ّ
انتظار و دل واپسي
هنگام گشودن بسته اي بزرگ
که از درون آن بي خبري!
چون اولين سفر با هواپيما
بر فراز اقيانوس
چون هياهوي درونم
لرزش دل و دستم
در آستانه ديداري در استانبول!
تو را دوست دارم چون گفتن: "شکر خدا زندهام"