سلام عفيفه ي عزيزم

درد دلت رو خوندم . مي دوني گلم ؟ هميشه همه چيز اونطور که ما مي خوايم بر وفق مراد ما نيست . آدم ها هم همينطورن ، از فاميل و دوست و آشنا گرفته تا غريبه ي هفتاد پشت . تغيير دادنشون هم کار ما نيست .

پس در اينجور موارد دو راه بيشتر نداريم . يا از ته دل گذشت کنيم و به اصطلاح با رفتار خوبمون ، چوبکاريشون کنيم ... يا اين که باهاشون مقابله به مثل کنيم که لااقل دلمون خنک بشه !

از تو چه پنهون من اينطور موقع ها گاهي از اين روش استفاده مي کنم گاهي از اون يکي . يعني هر کدوم که دلم بگه . و باز از تو چه پنهون گاهي مقابله مثل اينقده مي چسبه ... همون موشک جواب موشک خودمون

حيف نيست دل نازنينت واسه اين چيزا بشکنه ؟!

اينم سخته.... درد داره..... اما با درد خودم که مقايسه ميکنم ميگم خوش به حالت! کار ما به جايي رسيده که قيد همه ي فک و فاميل رو بزنيم و سرکوفت هاشونو تا آخر عمر به جون بخريم.... هميشه بدتري هم وجود داره خانومي.... حتي شرايطي بدتر از مال من....

هان چي ميگه؟ [خجالت]

سلام عفيفه جون

واي خيلي فاجعه بود

يعني واقعيت داره!!! آخه خيلي تلخ بود

خدا صبر و تحمل بده من خودم خيلي توي شرايط اينجوري قرار گرفتم اما راه درست همون بخشش است با اينکه خيلي سخت است ، تو هم که خيلي خانم خوبي هستي

سلام.ما رمز نداشتيم اما بدونيد که اومديم نبوديد

خانمي چرا؟غصه چرا؟خصوصيه؟رمز نميدي؟