• وبلاگ : باران گل
  • يادداشت : برگي از دي ماه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    از شاخه چيد دست قساوت جوانه را
    در خون کشيد قلب زمين و زمانه را
    تير بلا حريم خدا را نشان گرفت
    فرياد غم گرفت کران تا کرانه را
    نيلوفري زباغ پيمبر ز خون شکفت
    عالم گريست غربت نيلوفرانه را
    پروا نکرد دشمن بدخواه از علي
    ويرانه کرد سبزترين آشيانه را
    بال و پري در آتش ظلم زمانه سوخت
    در قلب آسمان بنگر اين زبانه را
    بغضي شکست و گريه تلخي به جان نشست
    آيا کسي نديد غم کودکانه را؟
    پشت علي ز درد غريبانه اي شکست
    طاقت نداشت گريه گل هاي خانه را
    مولا شبانه برد گلش را کجا ؟ نگفت
    در دل نهفت راز يزرگ شبانه را
    امشب به ياد غربت زهرا دلم گرفت
    در جان من ببين شرر جاودانه را
    با ما بگو مدينه پشت خدا کجاست ؟
    ما زائريم تربت آن بي نشانه را
    20:28 يا زهرا..
    پاسخ

    سلام