• وبلاگ : باران گل
  • يادداشت : سر در گم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام

    بعضي وقتها که براي ديدن بعضي ها دعوتم مي کنن جايي ها حيابي کفري مي شم مي گم مگه طرف اصلا وجود من براش مهم هست که من به خاطرش اين همه راه رو برم اونجا؟ اما به خاطر دل پدر و مادرم هم که شده مي رم:)


    آخر چگونه ميتوانيم کساني که کمر بستند تا تنها مراسم مهم زندگيمان که همانا جشن ازدواج بود را به چالش و مخاطره بياندازند ببخشيم. مادر ميگويد ما بايد هميشه خوب باشيم

    ما مسلمانيم و بزرگان دين ما در اين جور موراد چي گفتن؟!

    جواب بدي را با خوبي بده ! اينکه به کسي که بهت خوبي کرده خوبي کني که هنر نيست ! هست؟!

    هنر اونه که بتوني به کسي که بهت بدي مي کنه خوبي کني! سخته ولي اونه که ارزش داره....

    پاسخ

    بله حق همين است. خدا توفيق دهد
    + نفس 


    باز هم قوم و خويشهايي که تنها قرابتشان براي ما مانده و هيچ لطف و محبتي به ما ندارند و از هر فرصتي جهت راه رفتن بر اعصاب ما استفاده ميکنند

    من نيز اين جمله را بارها گفته ام و دقيقا وقتي ميبينمشان کينه ها فروکش ميکنه...

    اما يه جمله ي قشنگ ميگم برات از آقاي دولابي که خودم تازه خوندمش ، بهش فکر کن :

    تو از کساني که اذيتت کرده اند بگذر تا خدا هم کاري کند که کساني که اذيتشان کرده اي از تو بگذرند.

    پاسخ

    اين را بارها شنيده ام. چي بگم؟ انشاالله اينطور شود
    دير رسيدم...
    پاسخ

    تقريبا
    مثل ماجراهاي ما.............
    مثلش را تجربه کرده ام
    منم مثل توام اينجور وقتا دوست ندارم برم پيش طرف...
    پاسخ

    ممنون که درکم ميکني

    خب...بستگي به شرايط داره خودت از همه بهتر ميتوني تصميم بگيري ولي اگه قضيه همون قضيه ي عروسيتون و ايناس و مامانت هم گفته بيا...خب برو

    بي خيال شو و سعي کن ازشون بگذري

    از بنده هاي خدا بگذر تا بعدنا روت بشه از خدا بخواي که ازت بگذره:)

    پاسخ

    كاش فقط اون بود گفتم كه اينها ادامه داره تا همين عيد امسال هم ماجراهايي بوده