• وبلاگ : باران گل
  • يادداشت : قيچي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    حالا برداشتي چي رو قيچي قيچي کردي دختر؟
    دفتر خاطرات؟
    آلبوم عکس؟
    براي چي اعصابتو خورد کردي؟
    اعصاب ما رو هم خورد...؟
    پاسخ

    تموم شد ديگه.فقط مونده قيچي ذهن
    + ايناز 

    اي کاش مي شد خاطرات رو از حافظه و ذهن پاک کرد

    اي کاش با نوشتن و قيچي کردن خاطرات بد همه از حافظه پاک مي شد و هيچ اثري ازش نمي ماند ولي حيف....

    فقط خودمون را فريب ميدهيم اينها جز زندگي و سرنوشتمون بوده و مثل اجزاي بدن ازمون جدا نمي شن.

    عزيزم اميدوارم فقط خاطرات خوبت کنارت و به يادت بمونه و هر روز اضافه بشه.

    پاسخ

    آيناز عزيزم خيلي خوب گفتي که خاطرات مثله اجزاي بدنمون هستند
    خاطرات اگه تلخ باشند دلت مي خواد ازشون فاصله بگيري اما
    خاطرات طبيعي زندگي خوبه که بمونند همشون چراغ راهند براي
    قدم هاي بعدي...حيف نيست برن تو بهترين سطل زباله شهر؟!!
    اما يه چيزي بگم دلتون برام بسوزه!...همه خاطرات دوران تحصيلمو تو چند دفتر مجلد به طور مفصل نوشته بودم...و يه جايي قايمشون کرده بودم تو پلاستيک...مامان جونم قاطي بازيافتي ها دادن به مامورين
    شهرداري!!...فک کن...
    پاسخ

    گاهي بهترين زباله شهر امن تر از زيباترين صندوقچه دنياست
    + الهام سادات (نَفَس) 
    گويند سنگ، لعل شود در مقام صبر ... آري شود، وليک به خون جگر شود
    پاسخ

    خون جگر
    تا وقتي«من» وجود دارم خاطراتم با منه با اين چيزا نابود نميشه
    پاسخ

    اوهوم