سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران گل

با سینه ای مالامال از درد و با تنی رنجور از بی مهری روزگار، عزادار پاکترین بانوی عالمم.

بانوی یاسها، چه حسی دارد این شبها، که اگر تاب گریه میان آغوش مادرم را ندارم  سر بر دامان پر مهرت میگذارم و های های بر تمامی غمهایم گریه میکنم بانویم چادرت را پناهم کن که سخت از گزند روزگار هراسانم  

 


نوشته شده در سه شنبه 91/2/5ساعت 4:31 عصر توسط آرام نظرات ( ) |


Design By : Pichak