سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران گل

صبح که از خواب بیدار شدیم با تمام وجود ریه هایمان را پر کردیم از اکسیژن خنک اولین روز تابستان، چقدر زود گذشت بهار 91، دلمان میگیرد و بغض بر گلویمان چنگ میاندازد از روزهای غمگینی که گذراندیم. تنها خوبی اش اینست که چه شاد چه غمگین میگذرد و حالا پا بر نخستین روز تیرماه نهاده ایم. خدا کند آنچه در پیش روست رضایت خدا را به همراه داشته باشد ما بندگان که کلا همیشه ناراضی هستیم پس خیلی ملاک نیست.

باورمان نمیشود که در این موقع سال در این شهر کویری و خشک رعد و برق و باران را تجربه کنیم. همین امروز صبح آنچنان نسیم خنکی میوزید که دنیایی مشعوف شدیم از آن جهت که نیازی به روشن کردن کولر ماشین و هدر دادن بنزین نبود. اکنون هم در محل کار حاضریم و روحیه مان در مایه های فروردین ماه است صبحانه هم نخورده ایم و جایتان خالی تازه قرار است تناول کنیم. بفرمایید چایی


نوشته شده در پنج شنبه 91/4/1ساعت 9:42 صبح توسط آرام نظرات ( ) |


Design By : Pichak