سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران گل

چند وقته خیلی فکرم مشغوله.شاید مسائلی که بهش فکر میکنم اصلا مشکلی به چشم نیاد اما واسه من مثله یک غده سرطانی هر روز بزرگتر میشه.گاهی اونقدر گریه میکنم که اگه کسی سرزده برسه فکر میکنه عزیزی رو از دست دادم.خیلی درمونده شدم خودم هم توی کار خودم موندم.نمیدونم چرا خاطرات بدی که داشتم از یادم نمیره و چرا فکر میکنم یک آینده ای پر از درد و رنج انتظارمو میکشه.

 

خیلی خسته ام.از خودم خسته شدم حتی از گریه هاو رفتارم.عفیفه بسه خواهش میکنم تمومش کن

به خودم: تنها نتیجه این فکرای منفی اینه که تمام روزهایی که الان با لبخند بهت نگاه میکنند رو از دست میدی و همین روزها تبدیل میشن به خاطرات بد آینده تو.

به یاد حرف دکتر شریعتی میافتم:

خوشبختی ما در سه جمله است:تجربه از دیروز   استفاده از امروز   امید به فردا

ولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه میکنیم:حسرت دیروز   اتلاف امروز   ترس از فردا

 


 

پ.ن واسم دعا کنید


نوشته شده در یکشنبه 89/3/23ساعت 12:0 صبح توسط آرام نظرات ( ) |


Design By : Pichak