سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران گل

از کودکی بارها و بارها نامش را شنیده‌ام برایم خیلی آشناست نامش بر دلم مینشیند و وجودم غرق آرامش میشود. همین که او از من میخواهد آرزوهایم را بگویم و برایش فرقی نمیکند که من چقدر بنده‌اش بوده‌ام، بی اختیار سر بر شانه‌ی پر مهرش میگذارم چشمانم را میبندم و نور برمیدارم برای روزی که در تاریکیها تنها چراغی میتواند مرا به او برساند

نور قلبم را روشن میکند و در حضور او بدیها آشکار میشود از شرم، اشک امان نمیدهد و آنگاه آرزوهایم جلوه میکنند آرزوی پاکی و زلالی آرزوی بندگی آرزوی ظهور آقا آرزوی دیدن گنبد خضراء و بوسیدن سنگهای کعبه آرزوی خواندن دعای کمیل در کنار بقیع آرزوی گام گذاشتن در بین الحرمین آرزوی مُحرِم شدن و مَحرَم شدن و هزار هزار آرزوی دیگر

امشب دعا با زبانی که گناه نکرده مستجاب است برای هم دعا کنیم که ما هیچ یک با زبان یکدیگر گناه نکرده‌ایم. التماس دعا 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/3/19ساعت 3:41 عصر توسط آرام نظرات ( ) |


Design By : Pichak