سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران گل

 بهانه است اینها که تو را برای ناهار روزی که متعلق به توست به بهترین رستورانی که میشناسم دعوت میکنم، با رضایت کامل نمی‌آیی نمیدانم شاید جور دیگری دوست داشتی، رستوران از همیشه شلوغ تر است 1 ساعت در انتظار مینشینیم تا نامت را میخوانند میز ما آماده است ساعت خوشی داشتیم اما دیرتر از هر روز ناهار خوردیم فقط به این خاطر که میخواستم بهانه‌ای باشد برای خاطره شدن در ذهنت در روزی که متعلق به توست. بعد از ناهار از تو خواهش کردم از مسیری دیگر به خانه بازگردیم و خواستم در کنار خیابان روبروی فروشگاهی که از قبل میدانستم آنجاست توقف کنی با هم رفتیم و من برایت هدیه‌ای را که دوست داشتی خریدم. اینها همه بهانه شد تا بدانی که برایم عزیزی و دوست دارم بهترین لحظات زندگیم در کنار تو باشد

روزت مبارک مرد زندگی من، همسفرم باش تا بهشت

 


نوشته شده در شنبه 90/3/28ساعت 2:55 عصر توسط آرام نظرات ( ) |


Design By : Pichak