سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران گل

گاهی در زندگی تجربه کردن تلخ میشود اما پای دل که در میان باشد به دریا زدن هیچ کاری ندارد خیلی آسانتر از آنچه بیندیشی تن به آب زده ای چشمانت را بسته ای و نوازش روحبخش موج بر تنت را احساس میکنی مثل یک رقص پر هیجان جسمت سبک و رها میشود خود را به دریا سپرده ای میگذاری تمام جسم و روحت را ببرد آن دورها همانجایی که هیچ موجی نیست تلالو نور خورشید روی آب برق میزند دلت میخواهد همانجا باشی و حالا دارد آرزویت برآورده میشود خوشحال خوشحالی انگار هیچ چیزی در ساحل برای برگشتن وجود ندارد میخواهی بمانی و ......

یک آن به خود می آیی تنها میان آب، وحشت تمام تنت را در بر میگیرد آن همه زیبایی دیگر به چشم نمی آید غرق شدن تنها راه باقی مانده است چشمانت بی اختیار پر اشک میشود قلبت میشکند مرگ همینجاست باور کن این هم یک نوع مرگ است روحت را میگذاری و جسمت را آب ،روزی به ساحل باز خواهد گرداند.


نوشته شده در سه شنبه 92/3/7ساعت 9:24 عصر توسط آرام نظرات ( ) |


Design By : Pichak