باران گل
وقتی تنها یک سال داشتم او برای همیشه رفت. در کودکی احساسی هم نسبت به او نداشتم چون هیچ خاطرهای در ذهنم نبود اما وقتی بزرگتر شدم دلم برای برادرم تنگ شد.دیگر گهگاهی به عنایت فکر میکردم،به مادر و پدر داغدیدهام و ساعتها اشک میریختم.دیروز 25 سال از مرگ او گذشت و امروز 25 سال از تاریخ دفنش.میدانم در این روزها مامان و بابا خیلی دلتنگ هستند.....
داداش گلم ،عنایت جان ،خداوند روحت رو قرین رحمت و شادی کنه.
جملاتی که بابا در زندگینامه شخصیشون در مورد عنایت نوشتهاند:
این شعر بر خاسته از آخرین دقایق حیات عنایت بود وقتی که در مقابل چشمان ناباورم در هنگام اذان مغرب روز چهار شنبه ششم شهریور ماه سال 1364 قلب معصومش از تپش ایستاد سرودم:
فرزند عزیزم ای "عنایت" ای جان پدر شود فدایت
چندیست که بی تو در خروشیم در سوگ تو ما سیاه پوشیم
وقتست که تا بهدرس کوشی نی پیرهن کفن بپوشی
کشور به تو بس امیدها داشت برداشت نشد نصیب، زین کاشت
برگو تو زما مگر چه دیدی ای پاک بهخاک آرمیدی
مائیم بهسوز و آه و حرمان در خُلد برین تو خوش خرمان
هر شب بنوایم از جدائی شاید که بخوابم اندر آئی
در بین پنج فرزندم عنایت اله میانی بود و شاخص، ناخوانده می فهمید و یک شبه ره صد ساله می پیمود، به خاطر دارم چهارم ابتدائی بود گهگاه به هنگام قرائت قرآن مجید آیه ای نظرم را جلب می کرد که نیاز بدیدن تفسیر آن بود به وی اشاره می کردم از میان چهل جلد ترجمه ی تفسیر المیزان بدون آموزش قبلی جلد مورد نظر را تنها با نشانی آیه می آورد و در سن 13 سالگی شاهد تهجُد او بودم. دوران ابتدائی را در تهران سپری نمود کلاس اول و دوم راهنمائی را در اصفهان بعنوان شاگرد ممتاز در منطقه شناخته شده بود. در مشاجره های خانوادگی که نمک زندگی است او به قضاوت می نشست که چه کسی مقصر است.
آری چون ماه چهارده که شد سر بهزیر ابر طفلم به سال چارده پا در کفن کشید
دست اجل درست چهل و دو روز از سال سیزده او گذشت در بهار زندگی به وسیله سرطان کبد و ریه و در آستانه عید غدیر خم این گل نو شکفته اهدائی محبوب پرپر شد. جسم پاکش در باغ رضوان اصفهان قطعه 7 آرمیده است.
در این شب قدر درگذشتگانمان را فراموش نکنیم.نثار شادی روح اموات صلوات
Design By : Pichak |