باران گل
دعوت شدم به یازدهمین هیئت وبلاگی سبو با نام هیئت بهشت.
قرار است بگوییم آنچه را باید از کربلا و عاشورا گفت و شنید هر کس به هر سبک و با هر توان
تقدیم به همه سوگواران عاشورایی
امشب این دشت شده سرد و پریشان در باد
خسته بیرنگ چنان فصل زمستان در باد
خیمهها سوخته در آتش پرکینهی قهر
آید از خیمه برون کودک عطشان در باد
از شرار نفسش سوخته شد سینهی دشت
میزند شعله به هر سوی بیابان در باد
میدود تشنه و خونبار دمی میگرید
گشته آشفته و گریان و گریزان در باد
آسمان نیز چنان مرثیه خوان است کنون
اشک میریزد و صد ناله و افغان در باد
خطبهی زینب کبری که دَرَد سینهی شب
همچو شمشیر حسین است به میدان در باد
صد هزاران گل زیبای شقایق در دشت
گشته آشفته و خونرنگ و فروزان در باد
پ.ن:شعر از زهره خبوشانی(شقایق)
نوشته شده در شنبه 89/9/27ساعت
11:55 صبح توسط آرام نظرات ( ) |
Design By : Pichak |