سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران گل

باز دلم هوای نوشتن دارد بی اختیار بر کلیدهای کیبرد انگشت می فشارم تا شاید اندکی این دل آرام گیرد.باورم نمی شود امروز آخرین روز دی ماه است.چه ورقی می خورد این تقویم عمر. ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه چون باد می گذرد. من همچنان سرگردانم. نه خاطرات گذشته قانعم می کند نه برنامه هایی که برای آینده دارم. دلم قرار ندارد. اینجا دنیاست مرا با جبر و نه از سر اختیار به اینجا آورده اند. نه خانواده ام را خود انتخاب کرده ام نه وطنم را و نه حتی نامم را. اما هستم وجود دارم همین هوایی که فرو میبرم دلیل است بر بودنم و من تنها نیستم تا تو هستی. تو من را انتخاب کردی آفریدی و شکل دادی و حتما دوستم داری. امروز 30 دی 1389 است من نفس میکشم اما دوریت بر دلم سنگینی میکند. گاهی واقعا دوست دارم در آغوشت جا بگیرم.

دلم برایت تنگ شده.نامت مرا دیوانه میکند..........


نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 8:21 عصر توسط آرام نظرات ( ) |


Design By : Pichak