باران گل
زمان: برای تمام دقایقت برنامه ریزی نمیتوان کرد. گاهی از دستمان در میرود که تو چگونه میگذری. همین امروز که دومین برگه را هم ورق زدیم و نام خرداد 1390 را دیدیم یک چیزی در دلمان فروریخت هزار کار نکرده و هزار آرزوی کوتاه و بلند پیش چشممان نقش بست. خیلی زود داری تمام میشوی و ما از همیشه کندتر زندگی میکنیم حتی برای گفتن حرفهای دو کلمهای هم شتاب نمیکنیم دوستت دارم ها را از صبح به عصر و از عصر به شب موکول میکنیم. زبانمان برای نقشهای خوب تنبلی میکند اما تا از کوره درمیرویم یکریز کالری هدر میدهد.
زمانه: از صبح تا شب در آشپزخانه میپزیم و میشوریم مهمانی که تمام میشود باید یک دستمان جارو باشد یک دستمان بخارشو ناهارمان را سرسری میخوریم تا کاری به ساعات اوج مصرف نکشد. خانه داری یعنی همین، این روزها به این فکر میکنیم که حوا بودن بهتر است یا آدم شدن
Design By : Pichak |