سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران گل

هر سال تنها یک روز نام تو را دارد اما تمام روزهای زندگیم بر وجود تو تکیه دارد هرچند مادر مهربانترین است اما محبت تو رنگ و بوی دیگری دارد وقتی دستانت را میگشایی و مرا با اقتدار در آغوش میکشی آرامش در من میجوشد چراکه تکیه گاهی برای من از همان کودکیها... روز پدر در کنارت نخواهم بود معتکف میشوی برای معبودت و من ناگزیر هدیه‌ام را دیشب تقدیمت کردم و سجده کردم از سر شکر به داشتن چون تویی. روزت مبارک پدرم

تمـام تکیـــه گـاه من وجــود دلگشــای تـو            وجــــود بــی قــــرار من نثــــــــار تو فـــدای تو

پـر از حضــور گــرم تو تمــــام خاطــرات من           ز کــودکـی به گــوش من تـــلاوت و دعــای تو

تو درس دین و زندگی قدم قدم عطا کنــی          و من به عشق همرهی همیشه پا به پای تو

نــگاه تو شفـــای من پـــدر چگونه گویمت           برای مهــر و لـطف تو دو دســت من گــدای تو

حضــــور باصفـــای تو حقیقت بهشـت من            تو بهتــــــرین و بــرتـری بهشـت او ســزای تو

عفیفه از خــدای خود سلامتت طلب کنــد           تمــــــــام آرزوی مـن رضـــــای او رضـــــای تو

پ.ن: این شعر رو سال گذشته برای روز پدر سروده بودم


نوشته شده در چهارشنبه 90/3/25ساعت 10:39 صبح توسط آرام نظرات ( ) |


Design By : Pichak