باران گل
سهشنبه صبح بود که به همراه بابا و مامان راهی اصفهان شدم دلم نمیآمد تنها بمانی اما دیدار خواهر و برادر و کودکان دوست داشتنیشان مرا محتاج سفر کرد.
دلم برایت تنگ است بیش از همیشه، وقتی تنهایت میگذارم وجدانم ناراحت میشود دوست ندارم مسبب دوریمان من باشم حتی برای 1 هفته
مرا ببخش
نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت
12:6 عصر توسط آرام نظرات ( ) |
Design By : Pichak |